از سخنان محمد (ص)
گر زناشویی نکردی روزه گیر اِشکم خود را مکن بسیار سیر
کن وصیّت وقتِ مردن ای حبیب شفاعت مَر تو را گردد نصیب
دانش اَر جویی تو از بهرِ فریب از بهشتت هیچ گه نبوَد نصیب
از حرام اَر روی گردانی یقین جمع آیی عاقبت با متّقین
گر شود همسایه را آزارِ خویش هیچ ایمان بُو نکردی بهرِ خویش
گر تو باشی سیر و او باشد بِجوع کِی توانی با خدا کردن رُجوع
گر نمایی نیک کارِ آخرت نعمتِ عالم ببارد بر سَرَت
گر اجابت خواهی از بهرِ دعا پاک بنما روزی و بنما دعا
آنکه مالی خواهد از غیرِ حلال فقر در پی آید اُفتد از جلال
گر نگه داری تو خود را از غضب حق دهد ایمان تو را اندر عَوَض
حاجتِ مومن برآری از یقین به زِ صومِ ماه شد، ای نازنین
گر به مَردم تو نمایی دشمنی دشمنت حق شد زِ بهرِ گمرَهی
گر ستمگر را تو باشی رهنما شد رفیق، هامون به دوزخ مَر تو را
از ستیزه، روی گردان، جانِ من نهی آن همچون شراب است ای حسن
ناکَس اَر افتد به جایی از کمین حق درآرَد تا کَنَد ظلم از یقین
هیچ مال از صدقه دادن کم نشد صدق و ایمان زین روش پابند شد
حکمت آمد بهترین هدیه ها از هلاکت مومنان را رهنما
نیک آن باشد که حق زو شد رضا هر چه پیش آمد بَر او را از قضا
دو حریص هرگز نشد سیر از جهان یک به مال و دیگر از دانشوران
نیست مومن را سِزا بَر ناکِسی تن دهد از بهرِ خاری ها بَسی
وام خود را زودتر بِنما ادا گر دَمی دیرش نمودی بَس جفا
پارسایی شد قوامِ مُلکُ و دین خانه ی زاهد بوَد مسجد یقین
دیوان شهید- صفحه 106
توسط : شهید علی طاهریان